کل خاندانمون نشسته بودن داییم بهم گفت تو خیلی دلقکی باید بجای میمون تو رو میفرستادند فضا
منم یکم اندیشه فیزیکی کردم و گفتم : حلال زاده به داییش میره !
یه سکوته خاصی همجارو گرفت اون لحظه
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : جمعه 23 / 12 / 1391
| 2:1 PM | نویسنده : sahar |